من
همون که روزی بود ، اونقدی که روزی بود
راضی بود ، بسش بود ، دنیا توی دستش بود
زیر پاش لغزش شد ، دنیاش بی ارزش شد
طرد شد ، سرد شد ، توی مشکل غرق شد
شدش يه مَرده مُرده بين زنده ها
همیشه تكــــ و تنها دور از اجتماع
دير اومدي زود رفت ، غرورش رو خورد كرد
امروز و فرداهاش از ديروزش پوش تر
تكوندم شونه هامو ، اشكــــ روي گونه هامو
واسادم رو جفت پاهام ، زير پرچم خدام
كندن کلاً از همه ، اين آدماي مسخره
حتي شهرم پر تنش هر روزش يه جور مسئله
نظرات شما عزیزان:
ϰ-†нêmê§ |